زندگی من و رویاهای من
p1 معرفی حمایت نداشت چیکار کنم دیگه
سلام من ت/۱ هستم من یه آرمی هستم امروز هم روز تولدم هست ولی اصلا حالم خوب نیست چون قبول کردم که من هیچوقت بی تی اس رو نمیبینم چون یه آرمی ایرانیم و آرمی ایرانی نمی تواند این رو تجربه کند. مامان: ت/۱ ،ت/۱ کجایی ؟ ت/۱ اینجام چی شده ؟ می خواهم یک موضوع مهم رو بهت بگم ( از زبان ت/۱ ) من همون موقع ساعت رو نگاه کردم دقیقاً ساعت ۴:۰۰ بود ساعتی بود که به دنیا آمدم من خیلی حول کرده بودم یعنی موضوع چی بود ؟ سریع از مامانم پرسیدم موضوع چیه ؟ مامانم کمی مکث کرد و گفت دو تا از دوستان من و پدرت در کره ی جنوبی زندگی می کنند و می خواهند یک ایرانی رو که درسش خوب باشد رو ببرند کره تا ادامه تحصیل دهد اگر تو قبول کنی آنها تو را به کره می برند
ت/۱ : چه طوری ؟ خیلی تعجب کرده بودم آخه موضوع چیه یعنی من میرم کره دقیقاً زمانی که ناامید شده بودم خشکم زده بود مامان: ت/۱ چت شده اگه نمیخوای میتونی قبول نکنی اما سال هاست که آرزوی تو رفتن به کره است یعنی حالا که فرستش پیش آمده می تونی هر تابستان برگردی ایران حالا نمی خوای بری کره واقعاً من از کار های تو سر در نمی آورم ت/۱ : من کی گفتم نمی خوام برم کره با کمال میل اما چطوری قضیه چیه ؟ میشه به من توضیح بدی مامان: اون رو میسپارم به خاله و عموت ت/۱ : خاله و عموم منظورت کیه ؟
مامان: منظورم همون دوستای ما تو کره
_________________________________________ تموم شد
کجا لایک و کامنت یادت نره 💜
